loading...

تکرار یک تنهایی

چه می‌جویی!؟ عشق!؟ همینجاست...

بازدید : 504
پنجشنبه 7 خرداد 1399 زمان : 14:23

امروز یک سال میشه که تو بوجود اومدی. شدی سنگ صبور من. شدی یه چاه که توش دردودل کنم و گریه کنم و خودمو خالی کنم! بغض کنم! بخندم! لبخند بزنم! یاد بگیرم و هزاران اتفاق جالب دیگه. البته چاهی که با بقیه چاها ارتباط داره. از اونجایی که خیلی بر گردن من حق داری حقت نیست قالبت اینقدر ساده و قدیمی‌و خشک باشه! ولی قشنگه! دست عرفان برای این لباس دوختنش درد نکنه. امیدوارم هرجا هست سالم باشه و برگرده! ولی همینجا که تو تولد یک سالگیت نتونستم برات کاری کنم قول میدم! قول میدم برم تمام زبان‌های برنامه نویسی و کدنویسی رو یاد بگیرم و بهترین قالب ممکن رو برات بسازم. تا شاید یکمی‌جبران کرده باشم...
قول میدم از این به بعد سعی‌کنم کمتر چرت‌وپرت بنویسم ولی چیکارکنم خاصیت نوشتن همینه که هرچی مینویسی! حالتو خوب میکنه. انشاءالله روزهای‌بیشتری رو باهم باشیم. و منم از این به بعد مفیدتر بنویسم...

رهایی های نمایندگی پروین اعتصامی اراک
برچسب ها روز بودم زندگیتو ,
بازدید : 528
پنجشنبه 7 خرداد 1399 زمان : 14:23

- با برنامۀ سنگینی که تو ریختی برای کنکور دووم آوردنت خیلی احتمالش کم میشه. طبیعتاً اگه لقمۀ بزرگ برداری کار سخت تر میشه. لقمۀ کوچیک هم به دردت نمیخوره. خب پس میخوای چیکار کنی!؟

۳۶۵ـُمین روز زندگیت مبارک...
بازدید : 314
پنجشنبه 7 خرداد 1399 زمان : 14:23

بازدید : 1051
دوشنبه 4 خرداد 1399 زمان : 9:22

بازدید : 487
دوشنبه 28 ارديبهشت 1399 زمان : 23:22

خب فردا ساعت ۱۰ شب من به دنیا میام. هیچ حس خاصی ندارم. یعنی داشتم که به ناراحتی تبدیل شد. مهم نیست حس خاص خاصی‌ام نبود. امیدوارم سال دیگه یه جای دیگه باشم و بلاخره دانشگاهی یا شغلی چیزی بدور از خونه داشته باشم. امیدوارم تو این شبای قدر برام رقم بخوره که من برم و یه موقعیت بهتر داشته باشم. از هر لحاظ هم لحاظ دنیایی و هم از لحاظ آخرتی. به هرحال من تلاشمو میکنم اگر دانشگاه قبول شدم که هیچ و اگر نشدم بازم قرارم به رفتنه. دیگه هرچیزی یه تاریخ انقضایی داره. خیلی خوب میشه مثل داییم بخاطر شغل مجبور بشم یه استان دیگه زندگی کنم و نتونم اون محل زندگیم رو راحت ترک کنم. حتما همه میگن شغلشه دیگه ولی برای من بهشت میشه چون از همه دور میشم. اونم چیز خوبیه!

حراج ساک ورزشی CAT مدل Simson (زرد)
بازدید : 277
دوشنبه 28 ارديبهشت 1399 زمان : 23:22

حالا یه نفس عمیق میکشم و میگم آآآآآخـــــیش!
بلاخره راحت شدم!
اول که میخواستم برم مسجد میخواستم نماز رو تو خونه بخونم! ولی گفتم من که دارم میرم مسجد نمازمو همونجا بخونم. وقتی رسیدم بگذریم از تمامی‌حاشیه‌ها دعاخوان هنوز داشت مرثیه و روضه میخوند. من شروع کردم نماز خوندن که وسط نماز داشت گریه‌ام می‌گرفت که خودمو کنترل کردم نمازم باطل نشه! و طبق معمول تا بغض بیشتر پیش نرفتم!
اما بعدش حسابی از خجالت خودم در اومدم و خودمو کامل خالی کردم...
خالی خالی...
حالا راحت، یه نفس عمـــیق از ته دلم میکشم...

۶۵۷۴ـاُمین روز زندگیم مبارک...
بازدید : 452
جمعه 25 ارديبهشت 1399 زمان : 14:22

کاش تکنولوژی اونقدر پیشرفت میکرد که از پشت وبلاگ لحن همدیگرو بفهمیم! نمیدونم لحن این پست رو چجوری براتون بازگو کنم! تصور کنید من خیره شدم به یجا! به ظاهر تو فکرم! ولی دارم با شما صحبت میکنم! آروووم و از ته دل! عمیــق! خسته! مثل این! (اگه میخواید حالتمو ببینید اینو ببینید!)
در عشق که لغزیدش یارش نپسندیدش
بازدید : 385
جمعه 25 ارديبهشت 1399 زمان : 14:22

یه حدیثی هست که درست یادم نیست! میگه که به تعداد انسان‌های روی کرۀ زمین راه برای رسیدن به خدا هست. حالا هرکسی زندگیش با هرکس دیگه‌ای متفاوته! اگر انسان بتونه فرمولهای مخصوص به زندگی خودشو پیدا کنه و طبق اونا زندگی کنه به خدا میرسه! هر کسی یه شرایطی داره! یکی یتیمه! یکی پدرومادر خوبی داره! یکی بدی داره! یکی پدرومادر خوبی داره اما وضع مالی خوبی نداره! یکی پدرومادر بدی داره اما تو رفاه کاملن! خلاصه از این موارد فرض کنین به تعداد هشتاد میلیارد نفر (البته فکر کنم این قبل آدم (ع) رو هم حساب کرده). اینقدر شرایط مختلف. من نمیتونم بگم برای من فلان‌ترین بوده و اینا چون زندگی بقیه مال من نیست و نمیدونم برای اونا چجوری بوده! شاید یکی زندگی منو ببینه بگه عه این که خیلی آسونه میشه با فلان کارها راحت زندگی کرد! ولی متاسفانه من مغزم قد نمیده! صبرم ته کشیده! حوصله ندارم! در ضمن اون شخص هم اشتباه میکرده و تنها کسی که واقعا میتونه درک کنه کسی جز خود من نیست! در واقع برای زندگی هرشخصی همینه! هیچکس نمیتونه بگه! آره این اتفاقا برای من افتاده بود!! مگه میشه!؟ زندگی هر کس اتفاقات متفاوت با زندگی هرشخص دیگه‌‌‌ای داره! پس این اصلا حرف درستی نیست! اگه بود تا الان بجای نفرت از روانشناس‌ها دوستشون داشتم! (بماند نمیخوام علیه روانشناس‌ها بنویسم انشاءالله یه پست دیگه)
بعضی وقتها قاطی میکنم. هنگ میکنم! شاید فلسفه اتفاقاتی که برام میفته رو بفهمم اما درک نمیکنم! حوصله اش رو ندارم! بعضی وقتها زندگی برام وایمیسّه! نمیدونم!
بعضی‌ها زندگی خوبی دارن چون آدم بدی ان!(املا و استدراج) بعضی‌ها زندگی خوبی دارن چون آدم خوبی ان!(لیاقت) بعضی‌ها زندگی بدی دارن چون آدم خوبی‌ان!(املا و استدراج و امیدوارم من این مورد باشم) بعضی‌ها زندگی بدی دارن چون آدم بدی‌ان! (امیدوارم من این نباشم اصلاااا!)
من درک نمیکنم! از قدرت ذهن من خارجه! ولی امیدوارم و فکر میکنم من گزینه سوم باشم.
من شاید به ظاهر خیلی آدم باهوش و با آیکیو بالایی! باشم و یادمه همیشه حرفهای معلم رو چندثانیه زودتر بقیه میگرفتم و واکنش میدادم! حالا هرچند ممکن بود اشتباهم کرده باشم! با این حال! بعضی از این جوکها و حرفهای مسخره‌‌‌ای که برام تعریف میشه طرف میخنده و من میگم خب خنده اش کجا بود!؟ میگه نفهمیدی!؟ میگم نه من خنده اش رو متوجه نمیشم! میگه فلان چیز! بعد میگم آهان و یه لبخند مسخره میزنم که مثلا جکش باحال بود. یا ممکنه ساده ترین مسائل رو متوجه نشم! شاید هوش بالایی داشته باشم! ولی ذهن سطحی نگری دارم! امیدوارم ذهنم هم در مرور زمان درست باشه و بجای سطحی نگری عمقی نگری هم داشته باشم!
کاش میتونستم به عمق ماجراها پی ببرم و با گفتن یه آهااااااااان بلند! به آرامش برسم و دیگه اعصابم خورد نشه! من شاید زندگی درونی خیلی خوبی داشته باشم و پر از استعدادهای مختلف باشم که بتونم بروزشون بدم! اما اصلا و به هیچ وجه زندگی بیرونی خوب و درست حسابی ندارم! اصلا هم منظورم وضع مالی نیست! کاش حالا که وضع مالی بده! یذره وضع‌های دیگه بهتر بودن! ولی متاسفانه نیستن! تازه همون زندگی درونی رو هم تا اینجا خوب مدیریت نکردم! بیرونم که دست من نیست! باید بتونم خودمو درست کنم تا بتونم بیرونو درست کنم! ولی به یه چیزی یقین دارم من درست میشم ولی بیرون نه! باید با بیرون بسازم! لعنت به بیرون!
خدایا به من صبر برای ادامه راه رو بده! مثل اینکه حالاحالها تو نیمۀ راه موندنی‌ام...

صدای قلبت خیلی اذیتم میکنه...
بازدید : 571
جمعه 25 ارديبهشت 1399 زمان : 14:22

دو ماهی است که میخوام به پرسشنامه خودشناسی که تو یه کتاب دیدم رو در وبلاگ پست کنم ولی خب بر اثر تنبلی این کار رو نمیکنم. من آدم خیلی کمالگرایی ام. این ممکنه خوب باشه ممکنه بد باشه. حتی نشونه‌های کمالگرایی رو هم در بچگی خودم جستجو و پیدا کردم. مثلا انسان و دنیا باهم خاصیتشون اینه که تو دنیا از هرچیزی بهترین و بیشترینش رو میخواد. یه نوع کمال طلبی. خب اگر آدمی‌اینگونه نباشه به نظرم مریضه. ولی اگر ما این وسط چیزی رو وارد ماجرا کنیم. یا بهتره بگم خودمون رو وارد ماجرایی کنیم، بحث عوض میشه. چیزی به اسم دین. الان حتما میگی که‌‌‌ای بابا همش این اسم کلیشه‌‌‌ای و مسخره. دین دین دین. به نظر من اونقدر اسمشو الکی به کار بردیم دیگه جذابیتش از بین رفته. از کار افتاده. دیگه طرف از ظاهرش نمیتونه چیزی رو شناسایی کنه. حتما برای شناختنش باید تا تهش بره. فقط بره.
نمیدونم شاید بهتره به جای اون کلمه بهش بگیم عشق بهتر باشه. مثلا فرض کنید عاشق یه دختری هستید با کمالات (با کمالات؛ دیگه حال و حوصله گفتن ویژگی‌های خوب جنس مخالف رو ندارم)، همش هم به دنبال به دست آوردن دلش هستید. به ظاهر داره خوب پیش میره ولی اون یواشکی متوجه غلطایی میشه که تو پشت سر اون و تو خلوت و جاهای دیگه که حضور نداره انجام میدی. اون فهمیده ولی تو متوجه فهمیدن اون نیستی. آخر سر یبار با نامهربونی طردت میکنه. و ناراحت میشی. از اونجایی که خیلی عاشقشی خودتو میکشی تا فقط بفهمی‌چرا ناراحت شده. خدا کنه که بگه چرا ناراحته. ما خیلی خوش بینیم و فرض میکنیم که بگه. اگر عشقت واقعی باشه، میگی که غلط کردم خواهش میکنم ندید بگیر و قول میدم جبران کنم. قول نمیدم دیگه خطایی نکنم چون انسان ممکن الخطاست. ولی قول میدم و سعی میکنم از اشتباهاتم کم کنم و هرچیزی که تورو ناراحت کرده از میون بردارم.

من یه آدم کاملا معمولی...

تعداد صفحات : 1

آمار سایت
  • کل مطالب : 19
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 6
  • بازدید کننده امروز : 7
  • باردید دیروز : 30
  • بازدید کننده دیروز : 30
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 332
  • بازدید ماه : 45
  • بازدید سال : 3662
  • بازدید کلی : 31084
  • کدهای اختصاصی