loading...

تکرار یک تنهایی

چه می‌جویی!؟ عشق!؟ همینجاست...

بازدید : 278
دوشنبه 28 ارديبهشت 1399 زمان : 23:22

حالا یه نفس عمیق میکشم و میگم آآآآآخـــــیش!
بلاخره راحت شدم!
اول که میخواستم برم مسجد میخواستم نماز رو تو خونه بخونم! ولی گفتم من که دارم میرم مسجد نمازمو همونجا بخونم. وقتی رسیدم بگذریم از تمامی‌حاشیه‌ها دعاخوان هنوز داشت مرثیه و روضه میخوند. من شروع کردم نماز خوندن که وسط نماز داشت گریه‌ام می‌گرفت که خودمو کنترل کردم نمازم باطل نشه! و طبق معمول تا بغض بیشتر پیش نرفتم!
اما بعدش حسابی از خجالت خودم در اومدم و خودمو کامل خالی کردم...
خالی خالی...
حالا راحت، یه نفس عمـــیق از ته دلم میکشم...

۶۵۷۴ـاُمین روز زندگیم مبارک...
نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 1

آمار سایت
  • کل مطالب : 19
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 8
  • بازدید کننده امروز : 9
  • باردید دیروز : 30
  • بازدید کننده دیروز : 30
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 334
  • بازدید ماه : 47
  • بازدید سال : 3664
  • بازدید کلی : 31086
  • کدهای اختصاصی